غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی

ساخت وبلاگ
درود!        در این پست بنا دارم طبق معمول گذشته ، با چند رباعی و غزلی ، به انضمام مطلب کارگاه نقد در خدمت ، نظرات ، انتقادات شما باشم؛        موضوع نقد این شماره را به مجموعۀ شعر سپید هادی خوانساری اختصاص داده ام .      البته این نقد در تاریخ 5 خرداد نود در روزنامۀ جام جم چاپ شده است و جلسۀ نقد آن نیز در فرهنگسرای رازی با حضور من و دیگر دوستان برگزار شده است.                       غزل1                گریه بس!   گریه بس! آتش ضمیر آسمان پوشم ، بخند! ای صدای خنده ات را آفتابم مستمند!   ای مسیحای تلاطم ، مادر امواج شور راه سیل رفتنت را بر مقاماتم ببند   شانه ام خالی ست از پرواز شاهین غمت شانه کن! آشفته ام رخصت بده تا آن پرند –   ۀ محبت عطری از موی به مشک آلوده ات را ببارد خالی فنجان فالم را به قند   می توان فهمید عیار عشق بی پروای من؟ می توانی؟ راستی نرخ جنون خیزم به چند؟     هر کجا آهو نشانم می دهند اقلیم توست بی محابا هر چه آهو ، از عبورت می رمند   آسمان تاویل زیبایی ت را خطی نوشت عاشقی روی زمین ات خواند در تورات و زند   شرح چشمت از حساب قرن هایم خارج است وحدت زیبایی ات را می نگارم بند – بند      رباعی ها:                    1                  گور...! این گور که کنده اید بر مردن من تنگ است برای سقف آزردن من   می ترسم از این حفرۀ تاریک و سیاه دشوار شود به آسمان بردن من...!            غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naghderooz بازدید : 136 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:45

سلام؛       با خجلت و  شرم از به روز رسانی با تاخیر این وبلاگ از دوستان و همراهان عزیزم که این کم ترین و بی مقدارترین را در این مدت چند ساله همراهی نموده اند  در این نوبت مطلب نسبتا طویلی با عنوان " اروتیزم در شاعرانگی حسین منزوی " را در دو قسمت به همراه چند رباعی و غزلی به حضورتان گسیل می دارم و دیگر عشق...!!    " غز  ل" والناس!   نازك تر از آني كه به احساس من آيي در باور شبنم زدۀ  ياس  من  آيي   يك دل نه ، كه صد دل من و در گريه شكستن در خاطر اشك تر گيلاس من آيي!   در باور جمعيت شعرم بنشيني در سورۀ توفاني والناس من آيي!   تا جز تو نه بينم ، نه به چشمي بنشينم، تعبير شوي در دل وسواس من آيي!   من تشنه شوم تا كه بنوشم لب سرخت تو ناز به دوش حضرت عباس من آيي!   احساس و من و شعر و تو يك غزل آواز ماهور شوي بر تب حساس من آيي   بر كوه خيالم نفس عكس تو افتد تا اين كه ظهور دل عكاس من آيي!   در قافيۀ اين غزلم خوش بدرخشي برّنده تر از وا‍‍‍‍‍‍ژۀ الماس من آيي!   من داس شوم تا كه ز چشم تو بچينم تو ناز كنان در بغل داس من آيي!       5 تایی : مادر رفت و پدر عزا بر پا کرد بی چارگی اش با غم غربت تا کرد یک آه به اسمان فرستاد آن شب ابری تا صبح با خدا دعوا کرد مادر دست یخ زده اش را ها کرد          رباعی 1 : اول شب قبر!   یک جنگل آهو به سراغش آمد یک مرد به رویای الاغش آمد   می گفت که لذّت شکار عمرش اول شب غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naghderooz بازدید : 115 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:45

 تقدین به تمامی وجدان های پاک و جویندگان راستین عدالتایستگاه آزادیمسافري كه قطار تو را سوار شدهبراي ديدن روي تو بي قرار شدهميان راه خبر مي رسد كه آهويشبه دست صيّاد ديگري شكار شدهو خاك هاي جهان ، دعوتند بر فَرقشسياه جامه به تن كرده داغدار شدهقطار ؛ دور سرش سوت - سوت مي رقصداميد عاشق بدبخت ، تار و مار شدهخدا مسبّبِ اين اتفاق هاي بد استبر او ركيك ترين فحش ها ، نثار شدهجهان ؛جهان پليدي كه نام ديگر اوبراي صيد و فريب بشر  ( نگار ) شدهكدام بارش رحمت؟ كه قطره- قطره از آنگلوي چلچله را ، حلقه - حلقه دار شدهقطار مي رسد اما مسافرش ديگربه آفت نرسيدن ، كمي دچار شده كجاست منجي اين ملت خرافاتيهزار و سيصد وشش سال آزگار شدهكه گفته اند براي نجات مظلومانبه روي مركب فرياد رَس سوار شدهبيايد و برهاند دروغ را از خلقزبان به كام بزرگ قبيله ، مار شدهگرفته بوي تعفّن ، فضاي دهكده راسگي كه بوده نگهبان گلّه ، هار شدهقطار ، رد شده از ايستگاه آزاديزمين مُشرف اين ايستگا ، مزار شدهدو ايستگاه پس از انقلاب ، آزادي ستپياده مي شوم از این حصار شده ...    سالارعبدی+ نوشته شده در  جمعه پنجم آذر ۱۳۹۵ساعت 2:3  توسط سالار عبدی  |  غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naghderooz بازدید : 124 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:45

سلام بر همراهان من و کارگاه تخصصی نقد ! در این جلسه ، با دو غزل ومطلب این نوبت در خدمت تان هستم. با کارگاه مشارکت داشته باشید ممنون؛   غزل 1 ) آهن ربایی شیشه ای..! زیر نظر دارد مرا ، با چشم هایی شیشه ای از ابتدای این غزل ، غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی دنبال می کنید

برچسب : جشنواره, نویسنده : naghderooz بازدید : 114 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 14:56

با مجموعۀ سمفونی غربت از سالار عبدی        بزرگان در حورۀ ادبیات ، شعر را در زوایایی مختلف به عرصۀ تعریف آورده اند و هر کدام در تعاریف خود نگاهی جامع الاطراف و جنگ آسا به تصوبر کشیده اند. عده ای آن را اندیشه ای ظریف و زیبا نامیده اند غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naghderooz بازدید : 92 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 14:56

غزل برنامه ریزی..   برنامه ریزی می کنم تا رخنه در جانت کنم چون شاعر آشفته ات ، قدری پریشانت کنم   کامل بپوشان سینه را از چشم شور بد نظر تا من دوباره با شگردی بکر ، عریانت کنم   می پرسی از حد جنونم ... من جنونی مبهم ام یک رنگ شو در عشق تا غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naghderooz بازدید : 112 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 14:56

  غزل آهن ربایی شیشه ای..!   زیر نظر دارد مرا ، با چشم هایی شیشه ای از ابتدای این غزل ، تا انتهایی شیشه ای   من! با گلوی واژه های شعر بی آیینه ام می خوانمش در گوشۀ دل ، با صدایی شیشه ای   شک می کنم گاهی به بودن های مرگ آلوده ام! با سنگ ای غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naghderooz بازدید : 113 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 14:56

هر كسي عاشق شود بر چشم هاي وحشي اتبا خودش ، اطرافيان را هم بدعادت مي كند یا اگر از حُسن هر زيبا رُخي دم مي زندذرّه اي از روي ماهت را روايت مي كند نيمه شب از پنجره ، شقّ القمر رخ مي دهدماه هم دارد به چشمانت ، حسادت مي كند عاشقت هستم به وصل من دعا غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naghderooz بازدید : 166 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 14:56

 غزلِ شب عید   لب می گَزَد مادری که در خانه ، چیزی ندارد نزدیک عید است و افسوس حتی پَشیزی ندارد   دو کودک خُردسالش در کوچه ، مشغولِ بازی جز این دو معصومِ بی کس دیگر ، عزیزی ندارد   نه دستبندی به دستش نه گوشواری به گوشش اشکش طلایی ست اما خ غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naghderooz بازدید : 111 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 14:56

تقدیم به تمامی آزاد اندیشان و دردمندان سرزمینم ایران   باغ دنیا   هر کسی از باغ دنیا ، شاخه ای گل چید ، رفت لخت و عور آمد به دنیا وُ کَفَن پوشید ، رفت   پا گُزارَد بر زمین با گریه هر انسان ولی ای خوش آنکس که بر اوضاع جهان خندید ، رفت   یک نفر خود را غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی...ادامه مطلب
ما را در سایت غزل عطر گندم زاران از سالار عبدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naghderooz بازدید : 104 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 14:56